عشق به روستا (پست ثابت)

سلام بر همه

یک روستائی ام که به آن عشق می ورزم و با خاطراتش 

زندگی می کنم.

خوش آمدید.

 ایمیل                    ahmad.khorrami46@yahoo.com

سکه اصحاب کهف

بعد از چند سال به وبلاگم سر زدم. باید پذیرفت تغییر زمان و تکنولوژی که بسیاری از خاطرات را به ورطه ی فراموشی می سپارد.

با ظهور وبروز گوشی های هوشمند، وایبر هم آمد و خیلی زود جایش را به رقیبی تازه کار اما جاه طلب به نام تلگرام داد... حکومت ما هرچه در چنته داشت، برای کوبیدنش کم نگذاشت. اما سر این اژدها را می زدی سری دیگر بر می آورد. و ما مردمی که سالهای سال از تک صدایی رنج می بردیم، با همه ی ضررهایی که گاهی به بما خامان می زد، با رویی باز، به آغوشش کشیدیم  واین اژدها هر روز فربه و فربه تر می شود و البته ما ملت هم دیگر آن آدم سابق نیستیم که فقط از یک بلندگو بشنویم و سر مان را تکان دهیم که « تصدیق»!

پس دم فضای مجازی گرم!

خلاصه این چند خط بماند برای اینکه بدانم چند نفر به این صفحه سر می زنند و آیا این سکه ی غار خوابیدگان خریداری هم دارد یانه؟!

قربان همه : احمد خرمی شورکایی سیزدهم خرداد ماه یکهزار و چهارصد خورشیدی  1400/03/13 

 

بازدید از کردستان

سلام

حدود 6 یا 7 سال پیش در سفری خاطره انگیز به همراه بچه های 

خوب و با صفایشورکا برایبازدید از مناطق کردستان به  این استان 

رفتیم ، خوشبختانه وضع شهرها و رفاهمردم ، با 25 - 30 سال پیش

 بسیار متفاوت بود  ...از کپه های فضولات حیوانی برای گرم کردن 

خانه ها در زمستان خبری نبود و طراوت و سرزندگی در

 مردان و زنان آنجابا لباسهای زیبای کردی نمود داشت.

 ان شاالله همه ملت ایران هر روز بیشتر از دیروز شاد باشند و

 مشکلات از سر راه این ملت برطرف شود.

 تشکر از آقای حسن درویشی به خاطر عکس

با نهج البلاغه1

امّا گزيده‏ترين برگزيدگانت بايد آن باشد كه در بيان تلخ حق گوياتر باشد و در كاري كه از هواي دل تو سر مي‏زند و خدا آن را براي اولياي خود نمي‏پسندد، از همه كمتر همراهي كند، گرچه تو را خوش نيايد.

با زاهدانِ صادق بپيوند، امّا آنان را عادت ده كه در مدح تو نكوشند و تو را به كارِ ناكرده، بيجا نستايند، چرا كه زياده‏روي در مدح، خودپسندي آرد و به سركشي وادارد. هرگز مباد كه نكوكار و بدكار را جايگاه يكسان دهي، كه اين كار، نيكوكاران را به دل سرد شدن از نيكويي كشانَد و بَدان را به بد كاري دلگرم سازد. بر هر يك از اين دو دسته همان روا دار كه خود بر خويش روا داشته است.

« بخشی از نامه معروف امیرمومنان علی(ع) به مالک اشتر نخعی

با زرتشت

مردی نزد زرتشت رفت و گفت:

فلانی پشت سرت چيزی گفته است

زرتشت گفت:در اين گفته ات سه خيانت بود

شخصی را نزد من خراب کردی

فکر مرا بیهوده مشغول کردی

و خودت را نزد من خوار کردی

میدان جویبار (قدیم)

سلام

اگه دلتون خواست بدونین میدان فعلی جویبار قبلا چه جوری بوده این عکس رو ببینین.

عکس قدیمی از میدان امام خمینی(سپاه) جویباربه مناسبت برگزاری جشن در دهه 40.

 ساختمان مربوط به« اداره پنبه پاک کنی جویبار» بوده که جنب کارخانه پنبه وجود داشت و به

 همین علت هم از جویبار، گاهی به عنوان« اداره »هم نام برده می شد.

محرم در شورکای قدیم

سلام

مدتی به دنبال نوشتن خلاصه ای مختصر ( حتی به صورت عنوان) از مراسم عزاداری و برنامه  های محرم و صفر شورکا بودم که متاسفانه با توجه به مشغله ،توفیق حاصل نشد به قول پدران و مادران ما« عاشقی اجونی خانه» یا « عاشقی ره اجونی ونِهِ1 »اما برای اینکه همین مقدار کم هم از یاد نرود و ترس از اینکه جایی ثبت نگردد، به صورت کوتاه تقدیم  می کنم. ضمنا مدتی دنبال عکسی قدیمی از عزاداری در شورکا گشتم به دو دلیل؛ اول اینکه برای نسل کنونی بسیار جالب بود دوم اینکه برای سر ذوق آوردن خود بنده برای نوشتن که البته موفق نشدم وبه 2 عکس قدیمی از سایتهای دیگر بسنده کردم.

 در ابتر بودن این مطالب شکی نیست برای همین از دوستانی که اطلاع بیشتری از موضوعات دارند خواهش میکنم با نظرات شان به غنای مطلب کمک کنند.


ادامه نوشته

یلدا

 ایرانیان از قدیم الایام به دلیل عقاید فرهنگی ویژه ای که داشته اند، مناسبت ها و مراسماتی را نیز داشته اند که در جای خود مورد توجه وعنایت است. یکی از این آداب و رسوم، شب یلداست. شبی که طولانی ترین شب سال محسوب می شود و مانند خیلی از آداب و رسوم دیگر،  می تواند جنبه های مثبتی داشته باشد.

آیت الله جوادی آملی در کتابی - که چاپ بالایش در این سالها، نشانگر فرهنگ غنی اسلامی مردم کشورمان و علاقه آنها به سبک زندگی اسلامی بوده است- درباره شب یلدا نیز سخن به میان آورده است. مبحثی که شاید عده ای از روی کوته فکری سعی در از بین بردن کلیات آن داشته اند.در این کتاب ارزشمند و پر فروش کشور درباره شب یلدا اینگونه آمده است:

"این واژه ، سریانی و به معنای «میلاد» است و چون شب یلدا را با تولد حضرت مسیح (ص) تطبیق می کردند آن را به این نام خواندند.چون ایرانیان این شب را شب تولد (میترا) مهر می دانستند آن را با تلفظ سریانی اش پذیرفتند و در واقع یلدا را با (noel)  اروپایی که در 25 دسامبر تثبیت شده، معادل است، بنابراین نوئل اروپایی همان شب یلدا یا شب چله ایرانی است.(دهخدا)
 
از سنت های شب یلدا ،شب نشینی و دید و بازدید و صله رحم است، چنان که بهره گیری علمی از فرصت آن با طرح مسایل علمی و تاریخی ، خواندن اشعار به ویژه شعر حافظ و تفال به اشعار حافظ و ... سنت دیگر آن است. مناسب است مومنان در چنین فرصت هایی با زوایای زندگی و سیره معصومان (ع) در جهت رشد و کمال علمی و معنوی آشنا شوند."


«فرهنگ نیوز»

سخن

بدانکه نماز زیاد خواندن، کار پیرزنان است


و روزه فزون داشتن ، صرفه نان است


و حج نمودن ، تماشای جهان است!


اما نان دادن ، کار مردان است.



«خواجه عبدالله انصاری»

نلسون ماندلا

کوچک باش و عاشق

 

که عشق می داند


آیین 


   بزرگکردنت را ...

  
 



-نلسون ماندلا-

یک خاطره

ماجرای احضار رئیس صدا و سیما توسط امام چه بود؟ 

دکتر صادق طباطبایی برادر همسر سید احمد خمینی در خاطره‌ای 

دربارهصداو سیما از حضرت امام نقل می‌کند: فکر می‌کنم سال۶۲

 یا سال ۶۳ بودو چند روزی به ماه رمضان مانده بود. امام، محمد

 هاشمی رئیس وقت صداو سیما را احضار کردند. وقتی ایشان آمد، 

من هم در دفتر امام حضور داشتم و آقای هاشمی که قدری نگران 

بود از من علت احضار خود را جویا شد. من هم خبر نداشتم و با

 هم نزد امام رفتیم.


پارسینه نوشت: امام به آقای هاشمی گفتند: شنیده‌ام به مناسبت

 ماه رمضان دستورالعمل داخلی صادر کرده‌اید و گفته‌اید در ایام ماه 

رمضان در طول روز، موسیقی از رادیو و تلویزیون پخش نشود و دیگر

 اینکه مجریان مرددر تلویزیون در این ماه ریش خود را نتراشند. 

آقای هاشمی تلویحا تایید کرد و گفت بله مسئولان شبکه‌ها 

ظاهرا این کار را کرده‌اند. امام با حالتی تند ولی آمیخته با محبت 

گفتند چرا اصرار دارید ریاکاری و دو‌رویی را رواج دهید؟ 


کسی که به فتوای مجتهدی تراشیدن ریش را بدون اشکال می‌بیند،

 چرامجبورش می‌کنید در ماه رمضان ریاکاری کند؟ در مورد پخش

 موسیقی همگفتند موسیقی یا حرام است یا حرام نیست. 

اگر حرام است، روز و شب ندارد و اگر حرام نیست، چرا به گونه‌ای

 عمل می‌کنید که شائبه حرمت دینی به وجود آید؟ اگر امروز این

 کار‌ها را وارد دین کردید و لعاب دینی به آندادید، چه کسی باید

 فردا این‌ها را از دستورات واقعی دینی جدا کند؟

 مواردی از این دست زیاد است که در این مجال اندک جای بازگویی

 آن‌ها نیست.

برگرفته از« سایت باشگاه خبرنگاران جوان»

 کوچ 55 ساله برای زندگی

بیش از نیم قرن پیش از منطقه سرخ آباد سوادکوه 

روستای وندچال سوادکوه ، 5 برادر بی بضاعت ،به

 همراه اربابان شان،به ناحیه جلگه ای جویبار کوچ 

کردندو هرکدام از برادران در روستاهای مختلفی

 مستقر شدند و به دنبال سرنوشت و آینده خود رفتند .

 حسن ولیزاده در روستای کیامحله , اکبر ولیزاده

 در روستای فرح آباد ساری , حسین ولیزاده در 

روستای واسوکلا ( پدر شهید مسلم ولیزاده)

محمد ولیزاده در روستایمیارکلا و مرحوم «مراد ولیزاده»

 در روستای شورکا .مرحوم «مراد ولیزاده » مدتی 

در چوباغ و مدتی هم درروستای گلیرد اقامت گزید

 و سپس «روستای شورکا» را به عنوان آخرین محل

 زندگی خود انتخاب کرد .حالا فرزندان و نوه هایشان 

که برای خودشان کسی هستند و بعد از سالها 

تصمیم گرفتند هر 5نفرشان – که الآن 4 نفر شدند - 

 را به زادگاهشان ببرند .

از خانه محقرشان هیچ اثری نبود و از هیاهوی شبانان

 و گله دار ها هم.زمین سنگلاخی و شیب دار آن روستا،

 به قیمت های باور نکردنی خرید و  فروش می شود و

 خودشان برای یافتن و تصاحب زمین محقرشان باید چند 

شاهد معرفیمیکردند تا به هرنفرشان 15 متری خانه

 سرا برسد .

 5 برادر یک روز خاطره انگیز را در زادگاهشان سر کردند

 و اینبار با عزت و احترام وبه همراهی فرزندان شان که

 مثل قاصدک در اطرافشان می گشتند ؛

 تا بد نگذرد بهشان .

 

از راست:  اکبر ولیزاده -  مرحوم مراد ولیزاده 

-حسن ولیزاده-حسین ولیزاده- محمد ولیزاده

 

 مرحوم مراد ولی زاده


جوانان دهه شصتی


 چند عکس از جوانان دهه شصتی با مدل لباسهای آن زمان

 

برای دیدن عکس بزرگتر کلیک کنید

از راست:

 فرهادولیزاده ( با موتور سوزوکی80)– کاظم رنجکش – شیدالله رستخیز –

 علی رنجکش –  رضا مدانلو –خیرالله مدانلو( با موتور یاماها70)-

 لطف الله مدانلوبا موتور کلاس بالای آن دوره ( یاماها 100 )

ذبیح الله رستخیز – نوروز علی قدمی

                          برای دیدن عکس بزرگتر کلیک کنید

 فرهاد ولی زاده و شیدالله رستخیز مکان : احتمالا مرتع شورکا .

و دانش آموزی که به همراه چوپانی کردن ،کتاب در دست به مطالعه 

می پردازد!!!چیزی که الآن کمتر دیده می شود.

از راست : نوروز علی قدمی – فرهاد ولی زاده – شیدالله رستخیز – تقی احمدی – علی رنجکش


 

سلام

سلام دوستان 

مدتی است  اولا به علت مشغله زیاد و دوم خراب شدن رایانه

 نمی تونم بامطالبی از خودم خدمت باشم. پس به احترام،

 با مطالب سایتهای دیگر پذیرای شما هستم ...     

 تا بعد... ان شا الله

-------------------------------------------------------

وقتی نخوان نسیه بدن همه سوراخ سنبه ها رو ، درز 

میگیرن تا سرشون کلاه نره!

حسین پناهی ( مردی شبیه باران)

قیافه لاغر مردنی اش را اولین بار در سریال دوره کودکی مان « محله بهداشت» دیدم. در کسادی برنامه ها و سریال های تلویزیونی که باید یک هفته صبر می کردی تا نوبت پخش آن شود.

این سریال  در برنامه کودک « محله بهداشت» را سالهای کودکی پخش می شد؛ با بازی مرحوم رضا ژیان و فردوس کاویانی وآتیلا پسیانی و اکبر عبدی و بالاخره «حسین پناهی» که لهجه عجیب و کلمات بریده  بریده اش ، شد سبک خاص خودش . چیزی که هیچکس فکرش را نمی کرد که روزی دلش برای این لهجه و صدا تنگ شود.

او خیلی زود از بین ما رفت تازه داشت به اوج معروف شدن می رسید که با رسیدن به چهل و نهمین سال از میان مان رفت که خدا نگهدارش باد.

---------------------------------------

من زندگی را دوست دارم

ولی از زندگی دوباره می ترسم!

دین را دوست دارم

ولی از كشیش ها می ترسم!

قانون را دوست دارم

ولی از پاسبان ها می ترسم!

عشق را دوست دارم

ولی از زن ها می ترسم!

كودكان را دوست دارم

ولی از آینه می ترسم!

سلام را دوست دارم

ولی از زبانم می ترسم!

من می ترسم ، پس هستم

این چنین می گذرد روز و روزگار من

من روز را دوست دارم

ولی از روزگار می ترسم !

----------------------------------------------------------------

 

 

میزی برای کار ،

کاری برای تخت ،

تختی برای خواب ،

خوابی برای جان ،

جانی برای مرگ ،

مرگی برای یاد ،

یادی برای سنگ ،

این بود زندگی ... حسین پناهی

 

----------------------------------------------------------------

 

ما

در هیأت پروانه ی هستی

با همه توانایی ها و تمدن هامان شاخکی بیش نیستیم!

برای زمین ، هفتاد کیلو گوشت با هفتاد کیلو سنگ تفاوتی ندارد

یادمان باشد کسی مسئول دلتنگی ها و مشکلات ما نیست

اگر ردپای دزدِ آرامش و سعادت را دنبال کنیم

سرانجام به خودمان خواهیم رسید.


« یادش گرامی باد»

 مدرسه نو برای دختران، ان شاالله

سلام

در تاریخ 13آبان 92،  کلنگ احداث بنای جدید مدرسه دخترانه شهید قدمی – شهید درویشی شورکا به زمین زده شد.

 به امید تلاش و همت مردم خوب شورکا .







سلام برتو یا حسین  ای تشنه سرجدا

سلام

 ماه محرم ،ماه اندوه شیعیان بر شما تسلیت باد.البته عزاداری امام حسین ، شاید به علت زیاده روی در تشکیل جلسات عزا در بزرگداشت ها در طول سال ، آن شور و حال گذشته را ندارد . از طرفی هم ، دیدگاهی وجود دارد مبتنی بر اینکه «هر چه به سمت مدرنیته پیش می رویم ، بناچار از سنت ها دور می شویم ».

در هر صورت ، ترکیب بند معروف «محتشم کاشانی» - شاعر دوره صفوی – را تقدیم می کنم ؛ به مناسبت ماه محرم ، که با فرارسیدن این ماه ، به دلهای مشتاقان امام آزادگان حسین بن علی (ع)  آتش می زد و سراسیمه و مانند اینکه عزیزی از خانواده را از دست داده باشند به استقبالش می رفتند.

از آنجاییکه فکر کردم خواندن ابیات زیاد ممکن است موجب خستگی شود ، دروهله اول در نظر داشتم چند بند از این ترکیب بند را انتخاب کنم اما دیدم حیف است حتی اگر یک نفر از آن بهره ببرد ، به آن می ارزد که همه را درج کنم.

خواندن دقیق کل ترکیب بند ، نشان دهنده اعجاز شاعر در سرودن این اثر می باشد که قطعا با  الهامات خاص  سروده شده است.

ضمنا توضیحات اندکی در ذیل بعضی ابیات آورده ایم.

  



ادامه نوشته

پیری که کودک ماند.

سلام.

 ترا از کودکی می شناسم. خیلی کوچک بودم از کوچه های خاکی تابستان و گل آلود زمستان به منزل پدر بزرگ می رفتم. هنگام غروب در آسمان قرص درخشان و گاهی سرخ ماه را که می دیدی می گفتی :  « تش... تش ...تش»

و ما ، درعالم کودکی شیطنت مان گل می کرد و می گفتیم : « کو ؟ کجاست ؟ ما نمی بینیم! »

 و او بغلمان می کرد تا ماه را بهتر ببینیم و ما سرخوش از اینکه در آغوش مرد نیرومندی جا خوش کردیم و سواری می خوریم ، حسابی کیفور بودیم!

 وترا زیاد می دیدم. بیشتر از بچه های دیگر چون فامیل بودیم .

 اوایل بچه ها رو ازتو می ترسانند و در برابر شیطنت های شان می گفتند : فرضعلی رو صدا می کنم!!!

 اما توعاشق بچه هایی . از پول خودت برایشان شیرینی می خری گاهی اصلا نمی شناسی شان حتی گاهی پدر و مادرشان را نمی شناسی اما جیبت را برایشان خالی میکنی. هیچگاه  آزار گر نبودی بلکه خیر می رساندی. کمتر کسی را دیدم که در برابر استثمار کردنت ،حق وحقوق مناسب به تو داده باشد .هم خستگی کارشان را با حرفهای نه چندان قابل فهمت درمی کردند و می خندیدند هم از نیروی بدنت استفاده می کردند ومجبور بودی - نه مجبورهم نبودی! – به اندازه دو یا سه نفر کار کنی و صبحانه و ناهار مهمانشان باشی  و خسته و کوفته به خانه ات بروی و «هلاک از کار» ،معمولا بدون مزد ،خود را به مادرت تحویل میدادی ...ونهایتا با همه ی خستگی و کار طاقت فرسا  ، قبلا چند سکه و الان چند اسکناس بی ارزش به تو می دهند تا ذوق کنی و راضی باشی چون زیاد ،ارزش پول را نمی شناسی.

 بعضی ها با تو منصف نیستند با اینکه با شیرین کاری هایت - که اصلا از نظر تو شیرین کاری نیست بلکه زندگی است که در آن می خندی - دیگران را نا خواسته می خندانی و «سر کیف» می آوری،اما حاضر نیستند هزینه شاد شدن با تو و خندیدن با تو را هم بپردازند و بعد از سیر خنده شدن ، ترا به طریقی « دک » می کنند تا مزاحم شان نشوی اما تو که مزاحم نیستی.

البته بعضی هم ترا دوست دارند برای خودت... مهمانشان می شوی. مثل عضوی از خانواده وقت و بی وقت وارد خانه شان می شوی اما اخم نمی کنند و تحویلت می گیرند.

 صبح ها چه سحر خیز هستی و برای کسانی که دوستشان داری نان گرم میگیری. برای نان گرفتن چیزی به نام «صف» برایت مفهوم ندارد همیشه نفر اولی. حتی اگر مجبور شوی در نانوایی عصبانی هم میشوی چون « نان » شوخی بردار نیست!

هیچکس از هم سفره شدن با تو ابایی ندارد چون تمیزی مثل باطنت ...

 بسیار منظم تر از ما عاقلها!  و به اندازه ، دست به غذا می بری و لقمه ای بیشتر به شکمت نمی زنی.

 یک روز دیدم می نالی؛ یک نفر با موتور به تو زد  خیلی درد داشتی و هنوزاسم راننده را نتوانستی بگویی تا جریمه و رسوایش کنیم .

روز دیگر چنان کوفته ومریض و خسته از کار، به خانه ای پناه آوردی و روی همان ایوانبه خواب -  بیهوشی شاید-  رفتی و همه را ترساندی ! 

تازگی ها سیگار دستت می بینیم چیزی که قبلا ندیده بودیم شنیدم چند نفر« جاهل» به این روزت انداختند .قبلا که مقداری پول به دستت می رسید ، اگر رندان فریبکار از تو نمی گرفتند، از مغازه دار « جمه» و «جرب» می خواستی اما امروز سیگار خواسته توست و« کله ات دود» می کند؟!.

 مسافران مکه و کربلا می دانند که باید از قبل« تحفه ات » را آماده کنند .اگر پارچه ای از کسی سوغات بگیری ،« استاد اکبر » را برای دوختن ضرب العجلی پیراهن یا شلوار، بیچاره می کنی تا نقدا صاحب لباس نو شوی و می دانم در اتاقت لباسهای بیشمار داری که بعضی را فقط یک بار پوشیدی.

اما امروز... خوب می فهمی که نباید به هر کاری تن دهی و بیشتر استراحت می کنی .دیدن تو هم باید برای ما غنیمت باشد.

کودک پیر !

گرد پیری بیشترو بیشتر از قبل ، روی سر و صورتت جا خوش کرده ... چون نمی دانی چه میگویم ، با تو به صمیمیت هرچه تمامتر می گویم :

«باور کن... باور کن ... نبودن خیلی ها در این محل به چشم نمی آید چون بود و نبودشان فرقی نمی کند اما تو اگر نباشی ...،  جایت آنچنان خالی می شود 

که نگو...

زنده باشی.

نکته

سهم ما در جنایات علیه خودمان چقدر است؟


 سال گذشته  از سوی رهبر جمهوری اسلامی ایران، آیت الله خامنه‌ای،

 فتوایی  صادر گردید و اعلام شد که، توهین‌کنندگان به مقدسات اهل سنت

 و اهل تشیع، عاملان آمریکا و اسرائیل بوده و این دسته افراد هیچ سنخیتی

 با مسلمانان ندارند.

--------------------------------------------------------------

آیت الله سیستانی، از مراجع بزرگ شیعه اعلام کرد، هرکس به‌ حضرت

 عائشه‌ توهین نماید، مجرم و منافق به‌حساب می‌آید.

----------------------------------------------------------------------------------------


آنان که علیه اهل سنت جشن می گیرند ، در ریختن

 خون شیعیان پاکستان و عراق شریک هستند.

«علی یونسی»


--------------------------

سخت گیری و تعصب خامی است

 تا جنینی ، کار خون آشامی است 

«مولانا»

تیرماه سیزده

سلام

 درباره تیرماه سیزده چیزهایی از بزرگتر ها شنیده بودم اما مراسمی از آن به یاد ندارم اما ظاهرا هم اکنون دربعضی  نواحی کوهستانی  سواد کوه و ... هنوز این مراسم گرفته می شود که شاید برای امروزی ها بی معنی باشد اما در حوزه فرهنگ بومی - محلی دارای ارزش است.

مراسم تيرماه سيزده :

 

از ديگر مراسم سنتي و رسمي مازندران تيرماه سيزده است كه در اواسط آبان هر سال برگزار مي شود. البته روايات مختلف در مورد تيرماه سيزده وجود دارد.

مي گويند كه شب تولد حضرت علي ( ع) است.

مي گويند پيروزي كاوه بر ضحاك و جشن مهرگان است.

 

در اين شب همه خانواده كنار هم جمع مي شوند و تا پاسي از شب به خوردن تنقلات و گوش دادن به قصه و افسانه هاي بزرگ ترها سپري مي كنند جوانان هم با در دست داشتن تركه اي بلند كه كيسه اي به انتهاي آن بسته شده است. همراه كودكان به در خانه ها رفته و با سر و صدا و كوبيدن چوب به درخانه ها و لال بازي از صاحب خانه تقاضاي هديه مي كنند به آنها پول ، ميوه، شيريني داده مي شود.هنگامي كه لال به همراه گروه خود در كوچه ها شروع به حركت مي كند اين اشعار را مي خواند:

لال بيمو، لال بيمو، پارسال و پيرار بيمو، چل بزن ديگه بزن، لال انه لالك انه، پيسه گنده خوانه ، سالو ماه ارزون نوه، لال مار رسوا نو، لال انه لالك انه، پاربورده امسال انه ،

برگردان :

 لال آمده ، لال آمده، پارسال و امسال آمده، چرخ نخ ريسي را حركت بده، به ديگ بزن، لال آيد، لال كوچك مي آيد، كسي كه شيريني« پيس كنده » مي خواهد مي آيد ، سال و ماه ارزان نمي شود، لال بزرگ رسوا نمي شود، لال مي آيد، لال كوچك مي آيد ، پارسال رفته امسال مي آيد.

 منبع : پارپیرار